کربلا بود و آسمان نیلی
خورد بر روی دختران سیلی
کم کم از یاد ما مصیبت رفت
کربلا شد دو روز تعطیلی !؟!؟!
یک مرد در ادامه ی باران بهانه شد
برگشت و در خدای خودش جاودانه شد
با آنکه موج ، موج ، عطش تازیانه بود
حتی برای غربت دریا کرانه شد
وقتی که فتنه طاقت آیینگی نداشت
حتی برای کوفه ی نامرد شانه شد
رقصید و زخم ، زخم به عریان رسید و بعد
رقصید و زخمه ، زخمه پریشان ترانه شد
تا کربلا بهانه شود رو به انتظار
برگشت و در خدای خودش جاودانه شد
بین من و تو فاصله ها قد کشیده اند
بین من و تو فاصله از حد گذشته است
آن روزهای خوب که آمد گذشته است
.
این رود که شهامت دریا شدن نداشت
امروز موج موج از آن سد گذشته است
.
تو ماه دور دست منی ! جذر یا که زجر؟
دل، در تب کشاکشت از مد گذشته است
.
تشبیه و استعاره ی محضی ! به این دلیل
آرایه از حدود بسامد گذشته است
.
در خواب باز از نفسم رد شدی ، ولی
عطر تو از اتاق مردد گذشته است
.
خواب و خیال و دار و ندار و دلم که هیچ
این مرد ! از هرآنچه که دارد گذشته است
.
از هر چه خوب ، خوبتری تو! بدون تو
خیلی به من ، به این من بد ! بد گذشته است
سید علی میرنژاد
http://galingol.persianblog.ir
تعداد بازديد: [14041] | نسخه قابل چاپ